مونه چگونه مونه شد؟
اسکارکلود مونه ( Oscar_Claude Monet ) در چهاردهم نوامبر سال 1840 در پاریس به دنیا آمده و هنگامی که پنج سال داشت، خانواده اش به شهر ساحلی لوهاور نقل مکان کرد. او تحصیلاتش را در این شهر آغاز کرد. هرچند معلمانش بیهوده تلاش می کردند تا او را به درس خواندن علاقمند کنند، مونه در یادگیری دروس موفقیت چندانی نداشت و به جای درس خواندن، کاریکاتورهای گستاخانه ای از آنان می کشید. مونه بعدها اعتراف کرد که در مدرسه جز هجی چند کلمه چیز دیگری نیاموخته استَ: «مدرسه برای من مثل زندان بود و ماندن در آنجا را حتی برای چهار ساعت در روز نمی توانستم تحمل کنم ، مخصوصا وقتی که دریا آرام بود و احساس می کردم آفتاب مرا به سوی خود می خواند.»
سرگرمی مورد علاقه ی مونه پرسه زدن در طول ساحل و کشیدن کاریکاتور از توریست ها بود. در کاریکاتورهایش افراد را با بدنی کوچک و سری بزرگ می کشید و در نشان دادن بینی یا سایر اعضای صورت اغراق می کرد .او از فروش این کاریکاتورها،روزانه ده تا بیست فرانک به دست می آورد که مبلغی بیش از درآمد روزانه یک معلم بود.
هنگامی که مونه پانزده سال داشت ، صاحب یک فروشگاه لوازم هنری نقاشی های او را در ویترین فروشگاهش به نمایش گذاشت و از آن پس ، علاقمندان زیادی نقاشی تکچهره های فکاهی خود را به او سفارش می داده اند.
درک نقاشی
در ویترین این فروشگاه ، گاهی آثار هنرمندی به اسم اوژن بودن(Eugene Boudin) هم دیده می شد.بودن در مورد کارهای جدیدی که در فروشگاه گذاشته می شد کنجکاو بود و به دیدن صاحبان این آثار می رفت . او با دیدن کارهای مونه و درک استعداد و دید تیزبین او از هنرمند جوان خواست که برای نقاشی از طبیعت او را همراهی کند اما مونه که نمی خواست نقاش شود، تقاضای بودن را رد و مدت ها از وی دوری کرد. اما روزی با مشاهده ی بودن در حال نقاشی از طبیعت،گویی پرده ای از جلوی چشمانش کنار رفت و فهمید که «نقاشی چیست» و از آن پس اغلب بودن را در گردش های نقاشی همراهی می کرد.
در آن زمان، نقاشی در طبیعت و هوای آزاد کار هنری محسوب نمی شد. هنرجویان در مدارس هنری یاد می گرفتند موضوع تابلو هایشان را از وقایع تاریخی و افسانه ها برگزینند و در کارگاه نقاشی کنند؛ ولی بودن به مونه نشان داد که تمام این قواعد و نظایر آن بی پایه و اساس است. آن ها به اتفاق به دامن طبیعت می رفتند و از مناظر زیبا و تمامی آنچه در نظرشان زیبا جلوه می کرد نقاشی می کردند.بودن علاقه داشت آنچه را که در نگاه اول می دید روی تابلو ثبت کند، بی آنکه در کارگاه به تکمیل آن بپردازد. مونه به سبب تجربیات گذشته و تمرینات و سرعت عملی که در کار داشت، در نقاشی از بودن به راحتی تقلید می کرد، منتها دیگر، برخلاف کاریکاتور، در اینجا اغراق نمی کرد ،چون بودن اصرار داشت که نقاشی باید به طبیعت وفادار باشد. هنگامی که مونه هفده ساله بود یکی از نقاشی هایش در نمایشگاه شهرداری شهر لوهاور به نمایش گذاشته شد .تابلو منظره ای بود از محلی که برای اولین بار همراه بودن برای نقاشی به آنجا رفته بود.
امپرسیونیست های فرانسوی
در طول هشت سال بعد از آن ، مونه در پاریس به تحصیل هنر پرداخت ،در ارتش خدمت کرد با بسیاری از نقاشان آشنا شد، و کماکان همچون گذشته به نقاشی ادامه داد . از دوستان آن سال هایش می توان هنرمندانی چون پیر آگوست رنوار،کامی پیسارو، آلفرد سیسیله و ژان فردریک بازیل را نام برد. همه ی آنها سعی داشتند رویدادهای زندگی پیرامن خود را همان طور که می بینند نقاشی کنند .در این نقاشی ، هدف مطلوب آنها درک آن لحظه ی بسیار زودگذر مشاهده ی موضوع و ثبت نخستین اثر آنی آن بر تابلو بود.آن ها به تدریج آموختند که با نقاشی در فضای باز و نقش کردن زیبایی های طبیعت تصاویر زنده و پر نشاطی بیافرینند.راز کار این هنرمندان_ اگر بتوان رازش نامید_نه تمرکز روی رنگ منظره ،بلکه توجه معطوف به ثبت رنگ نور بود.
این رنگ کدام بود؟ خاکستری،طلایی، صورتی یا آبی؟به محض یافتن این رنگ،رنگ های دیگر به آسانی و با شکوه و زیبایی هر چه تمام تر نمایان می شدند. این نقاشان گروه امپرسیونیست های فرانسوی را تشکیل دادند که یکی از مشهورترین گروه ها در تاریخ هنر شد. سایر نقاشان فرانسوی با گسستن از سنت به آنها پیوستند. بعد هم نقاشان آمریکایی به این شیوه نقاشی کردند ؛ اسپانیایی ها و ایتالیایی ها نیز به آن ها پیوستند .مونه به عنوان رهبر گروه مورد ستایش قرار گرفت.ا لبته خود او خواهان چنین عنوانی نبود و حتی دیپلم افتخاری را که از طرف دولت فرانسه به او اعطا شد رد کرد.آنچه برای مونه در تمام هفتاد و پنج سال زندگی هنری اش اهمیت داشت وفاداری عمیق به درس های نخستین استادش،اوژن بودن،در عشق به نقاشی از طبیعت و فضای آزاد و دلبستگی به آن بود؛و حتی زمانی که نقاش مشهوری شد ، این عشق و دلبستگی را فراموش نکرد و بارها و بارها جعبه ی رنگ به دست و بوم زیر بغل و سه پایه بر پشت ،به سوی مکان های ساحلی ،همان مناطقی که بودن را برای نقاشی همراهی می کرد، میرفت.
شیفته دریا
مونه همیشه شیفته ی دریا بود.در جوانی اغلب از صخره های مشرف به اقیانوس بالا می رفت و راه های ناهموار ساحل بندر شلوغ اطراف محل سکونت خانواده اش را می پیمود.خودش در جایی گفته است:«دلم می خواهد همیشه در کنار دریا و در جوار آب باشم.»به مرحله ی نقاشی حرفه ای که رسید ،دیگر تقریبا تمام اسکله ها و سواحل آن منطقه را به خوبی می شناخت و نخستین موضوعات نقاشی اش همین مناظر آشنای همیشگی بود.
بررسی چند نمونه از آثار مونه
نام اثر: باغی در سنت آدرس
مونه در تابلوی سنت آدرس(sainte-adresse) دریا را به گونه ای دیگر کشیده است.دریای آرام در این تابلو پس زمینه ی باغ خانوادگی را شکل داده است.پدر مونه روی صندلی چوبی اش رو به دریا نشسته و به منظره ی بندرگاه خیره شده است.تمرکز و حالت مقتدارنه ی او در نشستنش ،ایوان را مانند کشتی می کند که او به مثابه «کاپیتان» آن است.
در سال 1867 تمامی هنردوستان مبهوت ترکیب بندی این تابلو بودند و نمی توانستند درک کنند که چرا مونه ایوان را از مرکز تابلو دور کرده است.آنها اصرار بر این داشتند تا ثابت کنند که موقعیت دو میله ی پرچم (نامساوی بودن فضای سمت راست پرچم با فضای سمت چپ) دال بر چپ بودن چشمان هنرمند است.در صورتی که اگر نقاش فضای سمت چپ را مطابق فضای سمت راست تعیین می کرد و تمام موضوع را در در مرکز تابلو قرار می داد و قرینه سازی می کرد ،رنگ های سفید و قرمز و آبی پرچم فرانسه به حاشیه ی تابلو می چسبید.
دلیل مهم دیگر مونه برای ترکیب بندی نامتقارن این تابلو ،ایجاد فضای خالی وسیعی در اطراف پیکره ی پدرش است.هدف او از ایجاد این فضای خالی،نشان دادن تنهایی یک مرد نیست ، بلکه با این کار ، تفکری نو را در طرح تابلو جست و جو میکند.
صحنه ی نقاشی با خطوط عمودی و افقی قوی پر شده است .رنگ آبی- سبز افق و قسمت بالای نرده ی قهوه ای رنگ در پیش زمینه، عناصر افقی حاکم در تابلو هستند و همچنین میله های پرچم ،دو پیکره ی ایستاده، گلایل های قرمز رنگ و دکل قایق های روی دریا حرکت های عمودی را تشدید می کنند.مونه برای این که ترکیب را از خشکی برهاند و به آن تحرک بیشتری ببخشد،به یک خط مایل قوی نیاز داشت که از میان این خطوط افقی و عمودی عبور کند،که هیچ حرکت ملایم دیگری نمی توانست چنین کارایی داشته باشد.او برای این تاثیر از پیکره ی پدرش بهره گرفت.مسیر نگاه آقای مونه ی پیر خط فرضی مایلی را که مورد نظر پسرش بود پدید آورد.این خط مایل که با سایه ی بدن و صندلی دیگری در کنار آن تشدید شده ،ایوان و میله ی پرچم و نرده را قطع کرده و به سوی دورترین قایقی که در حال ورود به بندرگاه است امتداد می یابد.به این ترکیب بندی غیر عادی مونه با «نگاه کاپیتان»- چشم جست و جوگر مونه – متعادل شده است.
مونه عناصر روی ایوان را واقع گرایانه نقاشی کرده است تا ایوان مسطح به نظر برسد و امتداد آن به طرف دریا طبیعی جلوه کند.در تقایل با ایوان، دریا را با خطوط تیره ی سریع موجی شکل روی زمینه ی روشن تری کشیده است.دریا در این تابلو آن تیرگی دریای واقعی را ندارد و مثل پرده های مسطح دکور صحنه های نمایش به نظر می رسد.سمت چپ نقاشی ، روی ایوان، باغچه ی پر گلی به چشم می خورد .
نزدیک پدر مونه عمه اش سوفی زیر چتر آفتابی نشسته است.گردی شکل چتر آفتابی در دسته ها و تکیه گاه صندلی و باغچه ی بین او و زوج در حال گفت و گو تکرار شده است.حاشیه ی زیبایی که ایوان را محصور کرده است، از پشت سر عمه ی مونه شروع می شود؛ لباس کرم رنگ او در میان نقاط درخشان قرمز و زرد و سبز گل های اطراف ، چشمگیر است.
گل های آفتابگردان
مونه شیفته ی طبیعت و فضای باز بود و بیشتر آثارش را در هوای آزاد خلق کرده است.اما هنگامی که به دلیلی مجبور می شد خانه نشین شود، از هر آنچه در دسترسش بود نقاشی می کرد. موضوع نقاشی های او ممکن بود یک جعبه رنگ باشد یا تکه ای گوشت خام. درسال 1879 همسرش کامی از دنیا رفت و در سال 1881 مونه پدر خوانده ی خانواده ی جدیدی شد. از این پس هرگاه در خانه می ماند ، هشت بچه ی شاد و سرزنده او را دوره می کردند و حاصل این همجواری با بچه ها مجوعه تابلوهای شادی از گل ها شد.
مونه در سال 1878 خانه بزرگی در دهکده ی وتوی(Vetheuil) ، در خمی از رودخانه ی سن اجاره کرد.او این خانه را که حدود دو ساعت با ترن از ایستگاه سن لازار فاصله داشت به کمک دوستانش یافته بود. در این خانه، باغی از گل با پله های عریض و باریکه راهی که از میان گل های رنگارنگ می گذشت و با ردیف گل های آفتابگردان محصور می شد درست کرد. این تابلو ، دسته ای از گل های آفتابگردان را در یک گلدان چینی روی میز نشان می دهد و روی میز با پارچه ی ابریشمینی به رنگ قرمز و با حاشیه ی مربع شکل پوشانده شده است.
مونه که می توانست گلدان را در مرکز تابلو قرار دهد، برای این کار نظر برانگیزتر باشد آن را کمی دورتر برده و در سمت راست مرکز بوم قرار داده است.این امر باعث شده است تا گلبرگ های دو گل سمت راست با چارچوب بوم تماس پیدا کند .در سمت چپ هم گلی خود را به لبه ی بوم می کشاند .گل هایی که به سوی کناره ی تابلو کشیده نشده اند در میان برگ ها غنوده اند.این دسته گل با برگ هایی که به پایین سرازیر شده اند و با شکوفه هایی که خود را به بیرون تابلو می کشانند یا درون هم رفته اند، کانونی از نیرو و تحرک است.
مونه برای خلق تابلوی گل های آفتابگردان،با ضربه های کوتاه قلم مو لایه هایی از رنگ زرد و نارنجی و قهوه ای را روی هم نهاده و برگ های آویزان را با ضربه های بلند و قوس دار قلم مو نشان داده است.برگ ها با طیف متنوعی از رنگ سبز نقاشی شده اند و در بعضی از قسمت ها تقریبا نزدیک به رنگ سیاه هستند. مونه در این تابلو به دلیل فاصله ی کم با سوژه و دقتی که به تمام جزییات موضوع داشته است ، از همان ضربه های قلم مو، که در نقاشی از طبیعت و در هوای آزاد به کار می برد، استفاده کرده است.
نیلوفر های آبی
مونه در دوازده سال آخر عمرش به ندرت از خانه خارج می شد.حضور بسیاری از آمریکایی هایی که برای آموختن شیوه ی نقاشی امپرسیونیسم نزد او می آمدند ،دهکده را به حوزه ی جهانی نقاشان تبدیل کرد، اما مونه توجه چندانی به آن ها نداشت و غالبا سرگرم نقاشی بود. او در آن زمان برای نقاشی فقط به یک موضوع اکتفا می کرد: باغ ها و به خصوص برکه و گل های نیلوفر. مونه نقاشی هایش از برکه را «مناظر آبی» نامیده. این نمای شور انگیز از باغ آبی را در هفتاد و نه سالگی نقاش کرد .در این تابلو ،نه آسمانی در کار است نه افقی،موضوع آن هم با مناظری که او پیشتر کار کرده بود بسیار متفاوت است. در هیچ قسمتی از تابلو خشکی و حتی حاشیه برکه نیز دیده نمی شود؛ پهنای تابلو هم دو برابر نقاشی های قبلی اوست. مونه به کمک دستیارش بوم دو متری را به باغ می برد و در نزدیکی آب مستقر می کرد.
مونه در مورد مجموعه تابلوهای نیلوفر آبی نوشته:«تمام روز را روی تک تک بوم ها کار می کنم »به روش معمول خود سعی می کرد رنگ های گذرا را تشخیص دهد و تاثیر آنی نور در هر لحظه را ثبت کند. مونه گفته است که همیشه «اسیر چنگال طبیعت» بوده است. در آن دوره از نظر او درختان و آسمان در تابلوهای ایام گذشته اش تنها همچون تصاویری که در آب منعکس شده باشد به زندگی خود ادامه می دادند .برگ های سبز نیلوفرهای آبی که از نور آفتاب طلایی رنگ شده اند، با گل های قرمز درخشان و با شکوه از این سو به آن سوی برکه شناورند.
مونه در سال 1920تصمیم گرفت سال های باقی عمرش را به نقاشی دو دیوارنگاره از باغ های آبی مورد علاقه اش اختصاص دهد. او این عکس را جلو یکی از بخش های دیوارنگاره اش در کارگاه بسیار بزرگی که برای نقاشی ساخته شده بود گرفته است. عمر او کفاف نداد تا شاهد نصب این نقاشی ها در دو گالری بیضی شکل موزه ی اورانژری در پاریس باشد. موزه ای که هر ساله میلیون ها بیننده ی شیفته ی هنر از آن دیدن می کنند. نگاه کردن به این نقاشی ها همچون حرکت آرامی با قایق در میان دنیای خصوصی مونه است.
منبع:مونه چگونه مونه شد؟
ریچارد مولبرگر